صدای سخن عشق
به نام یکتای بی همتا و بعد از رفتن تو آسمان ابری شد وبارید دلش از ظلمت دنیا گرفت و بر تن صحرا چه معصومانه می بارید هوای چشمهایم آن شب و شبهای دیگر هم مثال آسمان تیره و ابری همیشه می بارید چه زجری می کشیدم آن شبها وقلب من که از خونش به چشمان پریشانم چه می بارید شبی بعد از شب آخر که تو رفتی تمام شب دلم در غربت وتنهاییت بارید چه معصومانه می رفتی و با خنده به من گفتی: فراموشت نخواهم کرد حتی لحظه هایی را که بر من اشک و غم بارید همین بود آخرین حرفت و تو رفتی و بعد از آن آسمان چشم من ابری شدو بارید !
نوشته شده در یکشنبه 88/10/13| ساعت
4:22 عصر| توسط راحله| همدل ( ) |
|